ایران من

ایران من

گوی ها را  در می آورند هر کدام که بهر  تکیه بر مسند  ریاست جمهوری وارد گود مبارزات می شوند یک رنگی دارند

سبز  و سفید و قرمز و صد البته آبی هم اضافه می شود اما حکایت بر سر رنگ اصلی پرچم زیبای ایران من است…

چشمهایم را به تو می دوزم و همچنان ترا زیباترین  پرچم دنیا می بینم

سبزی ز سبز دلی مردمانی دلاور که ایران را  در گذر تاریخ حفظ نمودند

سفیدی به پاکی مردمانی که پاکدلی را مشق نموده و نگذاشتند ناپاکان حاکمان دائم ایران شوند

قرمز ی که گوئی  نشانی است  که فریاد زند هر ایرانی حاضر است بهر آزادی و سرفرازی میهن بی همتایش خونی هم رنگ سومین نوار پرچمش دهد

آری پرچم بی نظیر من در روزهای بی کران تاریخ سرزمینم  شاهد سبز دلی ها و پاکدلی ها و خون فشانی ها بوده اند که هریک  غریوی کشیده است که  ایران همواره ایران من و تو وما باقی  ماند  و ایران ما  همان سرزمین اهورائی ماندو خواهد ماند و باید که این گونه ماند و همواره جنگها بوده و فداکاری ها شده است که سبز در کنار سپید و در موازات قرمز باشند که تنها این سه رنگ  نشان اهتزاز ایران است و باز سه رنگ مرا به یاد سه گانه ها ایرانم می اندازد سه گانه پند زرتشت

پندار نیک

کردار نیک

و گفتار نیک

و سه گانه فر مان کوروش بزرگ که دستور می داد در تمامی سرزمینهائی که تسلیم ارتش پسران آریائی می شد باید احترام به

خط

مذهب

زبان

آن سر زمینها گذاشته می شد و باز هم سه گانه ها ادامه دارد و گوئی سه عدد مقدس آریائی نژادها بود…

این روزها در بحبوبه انتخاب ها  جنگ بر سر رنگها است رنگهائی که نشانی از پرچم ما دارد سبز دوستان فر یاد آزاد خواهی می زنند و سفید ها دم از وطن پرستی و قرمز مدعی دفاع از ارزشها هستند و در این میان کسی می پرسد چه کسی عشق  را فر یاد زند ؟ عشق به ایران و عشق به سبز و سپید و قرمز را چه کسی غریوی دگر زند ؟و باز حدیث حافظ به ذهنم رسد

جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه

چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند

ای کاش سبز و سپید و قرمز شعار اتحاد و عشق به میهن باشد که بایدبه یاد وطن و با سه رنگ زیبای پر چممان این گونه باشد ولی ….

دلمان گر فته است که سبز و سپید و قرمز این گونه به جنگ هم  رفته اند.

اما چاره چیست گوئی حکایت سیاستها همواره تلخ است

بارسلونا


باشگاه فوتبال بارسلونا




باشگاه فوتبال بارسلونا
FCBLogo.svg.png
نام کامل باشگاه باشگاه فوتبال بارسلونا
(Fútbol Club Barcelona)
لقب (ها) آبی و اناری ها
تاریخ تأسیس ۱۹ نوامبر ۱۸۹۹
نام ورزشگاه نوکمپ
(گنجایش: ۹۸٫۷۷۲)
مدیرعامل خوان لاپورتا
سرمربی جوزپ گواردیولا
لیگ لالیگا
۲۰۰۸-۰۹ لالیگا، اول
آدرس اینترنتی
http://www.fcbarcelona.com
پرگل ترین برد بارسلونا ۱۰ - ۱ خیمناستیک دی تاراگونا
بدترین باخت بارسلونا ۱ - ۱۲ اتلتیک بیلبائو
بهترین گلزن تاریخ سزار رودریگز (۲۳۵)
گروه هوادارها کلوز (culés)
افتخارات داخلی: 20 قهرمانی در لالیگا، ۲۵ قهرمانی در

جام حذفی، ۷ قهرمانی در سوپرکاپ و ۲ قهرمانی در لیگ کاپ

اروپایی: ۳ قهرمانی در لیگ قهرمانان، ۳ قهرمانی در جام یوفا، ۴ قهرمانی در جام در جام اروپا و ۲ قهرمانی در سوپرکاپ اروپا

جهانی:1 بار قهرمانی در جام باشکاه های جهان(2009)

Kit left arm fcbarcelona0910h.png
Team colours
Kit body fcbarcelona0910h.png
Team colours
Kit right arm fcbarcelona0910h.png
Team colours
Kit shorts fcbarcelona0910h.png
Team colours
Kit socks fcbarcelona0910h.png
Team colours
لباس اول
Kit left arm fcbarcelona0910a.png
Team colours
Kit body fcbarcelona0910a.png
Team colours
Kit right arm fcbarcelona0910a.png
Team colours
Kit shorts fcbarcelona0910a.png
Team colours
Kit socks fcbarcelona0910a.png
Team colours
لباس دوم
Kit left arm thinblackborder.png
Team colours
Kit body barca0809away.png
Team colours
Kit right arm thinblackborder.png
Team colours
Team colours
Team colours
لباس سوم
Soccerball current
 event.svg فصل جاری


باشگاه فوتبال بارسلونا، که به شکل ساده تر بارسلونا و یا بارسا خوانده می‌شود، باشگاهی ورزشی است که در شهر بارسلونا، واقع در ایالت کاتالونیا از کشور اسپانیا قرار دارد. شهرت این باشگاه بیشتر به خاطر تیم فوتبال آن است، که در سال ۱۸۹۹ توسط عده ای اهل سوئیس، انگلیس و اسپانیا و به رهبری خوان گمپر تاسیس شد. باشگاه به نوعی، نهادی برای ترویج فرهنگ و زبان کاتالان است، و از این رو عبارت «فراتر از یک باشگاه» (Més que un club) را به عنوان شعار خود انتخاب کرده است. سرود رسمی باشگاه، El Cant del Barça، اثر جوزپ ماریا اسپیناس نام دارد. تیم فوتبال بارسلونا یکی از سه تیمی است که هرگز به دسته‌ای پایین تر از لالیگا سقوط نکرده است، و نیز با ۲۰ قهرمانی در لالیگا، ۲۵ قهرمانی در جام حذفی، ۷ قهرمانی در سوپرکاپ و ۲ قهرمانی در لیگ کاپ، بعد از رئال مادرید پرافتخارترین تیم اسپانیا است. آنها همچنین با بردن در مجموع ۹ عنوان اصلی در اروپا، یکی از موفق ترین تیم های حاضر در اروپا می باشند.[۱] ۳ قهرمانی در لیگ قهرمانان، ۳ قهرمانی در جام یوفا، ۴ قهرمانی در جام در جام اروپا و ۲ قهرمانی در سوپرکاپ اروپا دستاورد بارسلونا در اروپا تا به امروز می‌باشد. در سال ۲۰۰۹، بارسلونا موفق شد اولین باشگاهی باشد که سه‌گانه لالیگا، کوپا دل ری و لیگ قهرمانان باشگاههای اروپا را به دست می‌آورد. همچنین بارسلونا تنها تیمی است که از سال ۱۹۵۵ همواره در جام باشگاههای اروپا حاضر بوده است. استادیوم باشگاه نوکمپ نام دارد، که با گنجایش ۹۸٫۷۷۲ تماشاگر، بزرگترین استادیوم در اروپاست. بارسلونا از درجه بالایی از محبوبیت برخوردار است، حدود ۲۵٫۷% مردم اسپانیا طرفدار بارسلونا هستند[۲]، و این در حالیست که بر اساس بررسی ای که اخیراً انجام شد، بارسلونا با دارا بودن ۴۴٫۲ میلیون هوادار در اروپا، پرطرفدارترین تیم حاضر در اروپا نیز هست[۳]. باشگاه همچنین با دارا بودن ۱۵۶٬۳۶۶ عضو رسمی در ژوئن ۲۰۰۷، بیشترین عضو ثبت نام شده را در میان تمام باشگاههای فوتبال دنیا دارد. طرفداران بارسلونا همچنین به culés معروفند. بارسلونا رقابت بی نظیری با رئال مادرید داشته و با این تیم در یکی از مشهورترین مسابقه های فوتبال در جهان موسوم به ال کلاسیکو رقابت می‌کند. در فصل ۰۸-۲۰۰۷ بارسلونا با درآمدی بالغ بر ۳۰۸٫۸ میلیون یورو تبدیل به سومین باشگاه ثروتمند جهان شد. بارسلونا دارای تیم دومی به نام بارسلونا اتلتیک نیز هست و تا قبل از ۲۰۰۷، تیم جوانان باشگاه به نام بارسلونا سی نیز فعالیت می‌کرد.

ژاوی هرناندز

ژاوی

ا

ژاوی
Xavi Hernández - 002.jpg
شناسنامه
نام کامل ژاویر هرناندز کروز
زادروز ۲۵ ژانویه ۱۹۸۰ (۳۰ سال سن)
زادگاه تراسا، اسپانیا
قد ۱٫۷۰ متر
اطلاعات باشگاهی
باشگاه کنونی بارسلونا
شمارهٔ پیراهن ۶
پُست هافبک میانی
باشگاه‌های جوانان
۱۹۹۱–۱۹۹۷ بارسلونا
باشگاه‌های حرفه‌ای
۱۹۹۷–۱۹۹۹
۱۹۹۸–تاکنون
بارسلونا (ب)
بارسلونا
۶۱ (۲)
۳۰۴ (۳۰)
تیم ملی
۲۰۰۰ تاکنون
۱۹۹۸ تاکنون
پرچم اسپانیا اسپانیا
Flag of Catalonia.svg کاتالونیا
۶۹ (۸)
۷(۲)


ژاویر هرناندز کروز (به اسپانیایی: Xavier Hernández Creus) (زادهٔ ۲۵ ژانویه ۱۹۸۰ در تراسا) ، معروف به ژاوی بازیکن باشگاه فوتبال بارسلونا و تیم ملی فوتبال اسپانیا است.

او هم اکنون بازیکن تیم بارسلونای اسپانیاست.او با درخشش خود در یورو ۲۰۰۸ بهترین بازیکن این تورنومنت اروپایی شناخته شد.او با پاس کاری های ظریف وحرفه‌ای قلب تپنده بارسلوناست.او به عنوان یک بازی ساز در قلب آبی واناری پوشان شهرکاتالان بازی می‌کند.

وصیت نامه کورش هخامنشی

وصیت نامه کوروش هخامنشی

 

       ای پروردگار بزرگ ، خداوند نیاکان من ، ای آفتاب و ای خدایان این قربانیها را از من بپذیرید و سپاس و نیایش مرا نیز در ازای عنایاتی که نسبت به من فرموده و در همه زندگانیم به وسیله علایم آسمانی ، نوای پرندگان و ندای انسان ارشادم کرده اید که چه باید بکنم و از چه کارها احتراز نمایم .به خصوص قدر شناسی بی حد و قیاس دارم که هیچ گاه مرا از یاری و حمایت خود محروم نداشته اید و هرگز حتی در حین نهایت کامیابی باز مقهور غرور نشده ام . اکنون از درگاه متعال شما در خواست دارم زندگی فرزندانم ، زن ، دوستانم و وطنم را قرین نیکی و سعادت بدارید و مرگ مرا هم مانند زندگانیم توام با عزت و افتخار .

 

       پسران من و شما ای دوستانم ، پایان عمر من فرا رسیده است . من این حالت درگذشت را بنا بر آثار و قراینی درک می کنم . وقتی که از میان شما رفتم باید به وسیله گفتار و عمل نشان دهید که مرد سعیدی بوده ام .هنگامی که کودک بودم و باز در اوان جنوانی و روزگار سالخوردگی از نعمتها و خوشیهای هر یک از آن مراحل نیک برخوردار شده ام ، با مرور زمان بر قدرتم پیوسته افزوده شده است اما در زمان کهولت نا توان تر از عهد جوانی نبوده ام و به خاطر ندارم اقدام به کاری کرده باشم و یا چیزی طلب نموده باشم ولی کامیاب نشده باشم .به علاوه دوستانم را به وسیله نیکیها بهره مند و خوشبخت و دشمنان خود را خوار و زبون کرده ام و این سرزمین نیاکان خویش را که پیش از من نام و نشانی در آسیا نداشت به اوج ترقی و تعالی رسانیده ام و حتی یکی از کشورهای مسخر خویش را از دست نداده ام . در سراسر زندگی به آنچه خواسته ام رسیده ام و همواره نگران که مبادا به شکستی دچار آیم یا خبر نکبت باری بشنوم و همین بیم و نگرانی مانع از آن شد که به شیوه سبک سران زیاده از خود راضی و غره شوم . اینک که از میان شما می روم پسرانم را باز می گذارم ،همان فرزندانی که هدیه خدائی اند . وطن خود و دوستانم را سرفراز می گذارم و می گذرم . شکی نیست که همگان مرا خوش بخت خواهند پنداشت و یاد مرا ارجمند و گرامی خواهند داشت . اکنون باید دستوراتی راجع به کشورم و دستگاه پادشاهی خویش بدهم تا پس از درگذشتم میان شما اختلافی پیش نیاید . ای پسرانم ، من هر دو شما را یکسان دوست دارم . اما فرزند ارشدم را که بر اثر عمر طولانی تر تجربیات بیشتری دارد رهبر جرگه آزاد مردان و راهنمای کار و عمل بر می گزینم . خودم نیز در وطنم که خانه عزیز همه ماست به همین گونه بار آمده ام که در قبال بزرگتران ، برادران و هم وطنانم در شهر یا جلسات و یا در حین مذاکرات گذشت و مدارا نمایم . هر دو شما را هم به همین سان پرورش داده ام که نسبت به بزرگتران خود احترام نمایید و دیگران که از شما جوان ترند شرط و ادب و احترام را رعایت نمایند . اینها موازین و قواعدی است که به دست شما می سپارم و آن حاصل تجربه های زندگی و موافق با عادات و رسوم ملی و جزو آیین ماست .

 

       ای کمبوجیه ، پادشاهی توراست و این عین مشیت خداوندی است و تا آنجا نیز که به خودم مربوط است و به تو ای تانا اوکسار ( بردیا )حکومت خطه های ماد ، ارمنستان و کادوسیان را می سپارم . هر چند که پهناوری حصه برادر ارشدت بیشتر است و او عنوان شاهی نیز دارد تو با یان سه قطعه سهم خویش به عقیده من خوشی بیشتری خواهی داشت و گمان نمی کنم که از اسباب کامیابی و رفاه چیزی کم و کسر داشته باشی . آنچه دل و جان آدمی را وجد و جلا می بخشد در اختیار توست اما به آنچه دور از اختیار و دسترسی است ولع نمودن و غم گرفتاریهای بسیار داشتن ، از رشک کامیابیهای من دمی نیاسودن ، در راه دیگران چاه کندن و یا خود در دام بلا افتادن ، اینها نصیب و بار برادر تاج دار توست و موانعی است که مجال و فراغتی برای آسایش او باقی نخواهد گذاشت و تو ای کمبوجیه خود بهتر می دانی و گفتن من لزومی ندارد که آنچه تخت و تاجت را حفظ کند این عصای شاهی من نیست بلکه وجود یاران صدیق و وفا دار است . صداقت آنها نگهبان حقیقی تو وو مایه اقتداری است که هیچگاه بی هوده نخواهد بود . ولی همیشه در این اندیشه باش که درستی و وفا مانند علف صحرا به خودی خود رشد و نما ندارد ، زیرا اگر نهادی بود در همه افراد یکسان مشاهده می گردید . چنان که خاصیت تمام مواد طبیعی نسبت به همه افراد بشر مساوی است . هر رهبری باید پیروانی صدیق برای خود فراهم سازد و این منظور با تهدید و زور حاصل شدنی نیست بلکه لازمه آن احسان و مهربانی است .خداوند رشته محکم برادری را استوار فرموده است که اثرات و نتایج بی شمار دارد . شما نیز رفتار خود را بر این قاعده آسمانی نهاده آن را وسیله مهر ورزی متقابل قرار دهید . هر گاه چنین کنید هیچ قدرتی دیگر بر نیروی دو برادر چیرگی نخواهد یافت . آن کسی که در فکر برادر است به خویش نیکی می رساند . چه کس دیگری به قدر برادر خواستار بزرگی و سربلندی برادر است ؟ و چه کسی به وسیله ای دیگر مگر اقتدار برادر مصون از خطر ؟ ای تانا اوکسار مبادا هیچ کس بهتر و بیشتر از تو نسبت به برادرت اطاعت نماید و در حمایت وی از تو کوشا تر باشد . برکات قدرت او و یا ادبار و بدبختی او زودتر از هر کس به تو خواهد رسید . پس خودت انصاف بده که در ازای کمترین محبت از کدام ناحیه خیر و خوشی بیشتری انتظار توانی داشت و در مقابل مدد و حمایت خودت یاری و حمایت بیشتر ؟ آیا سخت تر از سردی و برودت بین دو برادر چیزی هست ؟ کدام قدر و احترامی گرامی تر از احترام متقابل دو برادر می شود ؟ ای کمبوجیه تو نیز بدان که فقط برادری که در قلب برادر کانون محبتی دارد از مکر و فسون مردم زمانه مصون خواهد بود . ای هر دو فرزندم شما را به خدایان اجداد خویش سوگند می دهم که اگر به خوشنودی خاطرم علاقه دارید با هم خوب باشید و خیال نکنید چون از میان شما بروم پاک نیست و نابود شده ام . شما با دیدگان ظاهری خود هیچگاه روحم را ندیده اید اما همواره شاهد اثراتش بوده اید . ایا ندیده اید که روح مقتولان چه اتشی در جان جنایت کاران می افکند و شراره انتقام چه طوفانی در وجود تبهکاران بر می انگیزد ؟ آیا خیال می کنید اگر آدمیان می دانسته اند که ارواح آنها هیچگونه قدرتی ندارد باز احترام و ستایش مردگان دوام می یافت ؟

 

       ای فرزندانم بدانید که هستی روح انسان فقط تا وقتی نیست که در این تن فانی است و تا از بدن رفت ، نابود می شود . نه ، به عقیده من تا موقعی که روح در کالبد ماست مایه زندگی تن است و این تصور به نظر من دور از امکان که با جدایی از بدن بی جان ، روح نیست و نابود می گردد . برعکس پس از رهایی از تن که سرانجام پاک و منزه و از بندها آزاد می شود به عالی ترین مدارج عضم و تعالی خواهد رسید . وقتی که بدن ما به حالت انحلال افتاد هر یک از اجزای ترکیبی آن به عنصر اصلی خود باز می گردد . در هر حال خواه روح فانی شود یا باقی بماند ، باز دیدنی نیست . ملاحظه کنید این دو عامل توامان کامل ، یعنی مرگ و خواب چه شباهت عظیمی با هم دارند . در خواب است که روح انسان حد اعلای جنبه ملکوتی خود را باز می یابد و آنچه را که شدنی است و در پیش است در می یابد زیرا که در حالت خواب بیش از هر موقع دیگر روح آزاد است . پس اگر آنچه می گویم حقیقت باشد و روح فقط از بدن جدا و آزاد می شود بر شما است که در تکریم و نیایش روح من بکوشید و به آنچه اندرز می دهم رفتار کنید و اگر هم چنین نباشد و هستی روح به بقای تن بسته باشد و فانی می شود ، خداوند همواره جاودانی است و بر همه امور عالم ناظر و قادر متعال و نگهبان نظم کرداری جهان است و عظمت و خیر او به وهم و خیال در نیاید .

 

       ای فرزندان ، پس از خدا بترسید و هرگز در پندار و گفتار و رفتار به راه گناه نروید .بعد از پروردگار ، انتظارم از شما این است که به افراد بشر که در نتیجه زاد و ولد جاودانی هستند احترام بگذارید ، زیرا که خدایان شما را در ظلمت مستور نمی دارند بلکه کردار شما در انظار نیک هویدا است . هر گاه اعمال شما قرین نیکی و داد باشد نفوذ و قدرت شما درخشان خواهد نمود ، اما اگر در صدد صدمه و آزار یکدیگر برآیید اعتماد همگان از شما سلب خواهد شد ، چون تا معلوم شود که نسبت به کسی که بیش از همه باید احترام و محبت ورزید اندیشه آزار دارید ، هیچ کس اگر خود نیز مایل باشد باز به شما اطمینان نخواهد داشت .پس اگر سخنانم به اندازه کافی خوش اثر و نافذ باشد و به رعایت وظایف خود نسبت به یکدیگر آشنا می شوید چه بهتر و گرنه تاریخ که بهترین مربی است به شما درس عبرت خواهد داد . زیرا که والدین همواره درباره فرزندان خویش علاقه دارند و برادران نسبت به یکدیگر . اما مواردی هم بر خلاف این قاعده طبیعی پیش آمده است . از این رو خود درست بنگرید که کدام راه نتیجه بهتری داشته است و ار آن پیروی کنید که عین صلاح و رستگاری است .

      

       وقتی که از دنیا رفتم بدنم را در تابوت زر یا نقره و یا هر گونه حفاظ دیگری نگذارید ، بلکه هر چه زودتر دفن کنید و چه بهتر که در آغوش خاک که مادر همه نعمتهای نیک و نازنین است و نگهبان چیزهای خوب و سودمند ، آرام گیرم . من در همه عمر خود خواستار خیر و صلاح آدمیان بوده ام و بس نیکو است که در دل خاک که ولی نعمت بشر است بمانم . ایرانیان و یارانم را بر مزارم فرا آورید تا شریک آسودگی و سعادتم باشند و تهنیتم گویند که سرانجام ، رستگار از دنیا رفته ام و دیگر بار غصه و ادبار ندارم . خواه من با خدایان قرین شوم و یا نا کام به همه آنها که هنگام دفن جنازه ام حضور دارند ، پیش از فرا رفتن به خاطر وجودی که سعادتمند زیسته است بخششها کنید و این آخرین حرفم را نیز در خاطر یسپارید : « اگر بخواهید دشمنان خود را خوار کنید ، با دوستان خویش خوبی کنید »

بیجار بام ایران

 بیجار در غرب ایران واقع شده و تابع استان  کردستان  می باشد  دارای    7730 کیلومتر مربع مساحت بوده  و دارای  288  روستاست  که حدود  262  روستای آن قابل سکونت می باشد .  از شمال  شرقی  به  استان  زنجان ، از   شمال  غربی به  شهرستان  تکاب ( درآذربایجان غربی) ، از جنوب به  شهرستان قروه ، از جنوب شرقی به  قسمت کوچکی از  استان همدان و از غرب به سنندج و دیواندره محدود است. بیجار منطقه ای است در امتداد  سلسله جبال غربی ایران و یک سوم اراضی آن کوهستانی است. جنس خاک آن از سنگهای  رسوبی  مخصوصا" ترکیبات رسی و آهکی و متعلق به دگرگونیهای دوران سوم است.

     شهر بیجار به  "بام ایران" شهرت دارد چرا که  1940 متر از سطح دریا ارتفاع دارد  و 770 متر از تهران  و 425 متر از  سنندج بلندتر  است. این شهر  بعد از  شهر کرد  بلندترین شهر ایران بوده ودر طول  47 درجه و 36 دقیقه شرقی  گرینویچ و عرض شمالی 35 درج و52 دقیقه  استوا قرار دارد .

     بیجار در زمان قدیم  معروف به ( بید زار ) بوده و بر خی وجه تسمیه  ان را به این دلیل  می  پندارند .  شاه اسماعیل صفوی هنگام لشکر کشی به  غرب ایران  از این  منطقه  عبور کرده و نیز سپاهیان  چنگیز از آن گذشته اند  و اثاری به نام  چنگیز  قلعه  در  بالای  کوهی به همین  نام در  5  کیلومتری  شهر  حکایت از این موضوع دارد.

     به دلیل شایستگی زنان این منطقه ، در زمان  ناصرالدین  شاه قاجار ، خزانه دارحکومت  فردی به نام  "زبیده خانم  گروسی " از اهالی  حلوایی  بیجار  به  عنوان همسر  شاه  و خزانه دار  دربار  بر گزیده شد  و در  حکومت  وقت  نفوذ زیادی پیدا  کرد .

       قدمت تاریخی  این منطقه به  هزاره  سوم  قبل از  میلاد مسیح  می رسد  و موید  این فرض  " دژ  سترک  " یا  قلعه  "  قمچقای "  است  که در عهد  مادها ، پارتها و ساسانیان به عنوان پا یگاه استراتژیک از آن  استفاده  می شده است.

       از  نامداران و مشاهیر گروس  می توان     حسنعلی خان   امیر نظام  گروسی  را  نام  برد  که نوشته هایش  نمونه  ممتازی  از  نثر  فارسی  به  شمار  می رود  وی  مدتی  در مقام  وزارت  فواید عامه   وسفیر  وسر پرست  دانشجویان  اعزامی  به  اروپا و  حکمرانی   ولایات  و ایالات  بوده  و  کلا"  در  سال های  1253  تا   1275   هجری  قمری   مراحل  خدمات  دولتی  را   از   سرهنگی  فوج  گروس   و ریاست  گارد  مستحفظین  دیوانخانه  و ارگ  تبریز  و  حفظ  انتظامات  کرمانشاه وخراسان  و ... طی کرد و مقبره ا ش اکنون  در ماهان  کرمان  در  کنار  شاه نعمت الله ولی قرار دارد  ایشان  بسیار  مورد توجه  میرزا تقی  خان  امیر  کبیر  بوده اند .

       مرحوم شیخ فاضل گروسی  یکی دیگر از نامداران  گروس  است  وی در سال  1259   شمسی  در بیجار  متولد  شد  درتحصیل  علوم  فقه  و اصول ، فلسفه ، عرفان،علوم غریبه  وزبانهای  خارجی موفق بوده اند ، مفردات  قرآ ن کریم ، ورزش افکار ،رساله تغنی در قرآ ن ، تجوید استدلا لی ، جنگ المهمات ، هرکسی کار خودش بار خودش و ...  از   اثار  وی  است . بیجار ، حضور  بزرگان  مذهبی چون سید محمد امامی و حسینعلی رحمانی گروسی و...  را در تاریخ  پر افتخار  خود  داراست.تلخیص : حمید رضا ترکمندی www.zibaweb.com

        موسیقیدانان ، نقاشان ، خطاطان ، شعرا و ادیبان ، پزشکان ، هنرمندان از رشته های گوناگون ، روحانیون و  نظا میان گرانقدر زیادی  در بیجار  بوده و خدمات زیادی را ارائه داده اند  که جهت کسب اطلاعات بیشتر  می توانید به کتاب " سیمای بیجار گروس و مشاهیرآن "  تالیف  استاد گرامی  آقای   محمد علی  کوشا مراجعه  فرمایید.

       اکثر مردم این شهرستان مسلمان  و شیعه هستند در سابق  تعدادی   یهودی  در  این  شهر  ساکن  بودند که همگی   مها جرت   کرده  اند.

      صنایع  دستی  این  منطقه را  قالی ، قالیچه ، گلیم ، جاجیم ، سجاده ، نمد ، توری، دستکش ، جوراب و ...  تشکیل  می دهند  و فر ش های این  منطقه از  شهرت جهانی برخوردار بوده و به خارج صادر می شد ه است .www.zibaweb.com

      شرکت سیما ن  کردستان  ، شرکت  گچ کردستان  ، شرکت گچ شور سو ، معدن  آ هن شهرک ، معدن آ هک قمشلو ،  معدن گچ قره بگ ، معدن نمک  میدان ، معدن مرمر گراچقا ، با شوکی ، نوبهار ، قشلاق لو  ، معدن سنگ  تراورتن  حسین آ باد کمر زرد و ... جزو   کارخانه ها ، صنایع و معادن با ارزش بیجار  هستند که ضمن ایجاد فرصتهای شغلی بسیار ، اقدام به صدور  محصولات خود  به خارج استان  یا  کشور  می کنند.

     کوهها -   کوههای  حمزه عرب ، نقاره کوب ،  بادامستان ، زاغه ، نسار ، چنگ الماس ، پنجه علی ،  شاه نشین ،  سر قیصه ،  شاها ،  چهل تن ، سنگ پا ، زرنیخ و...در  منطقه بیجار قرار  دارند.

     آثار تاریخی -  قلعه بزرگ  قم چقا ، پل تاریخی  صلوات آباد ، بنای سنگی  اوچ گنبد ،مسجد تاریخی خسروآباد ، تیمچه حاج شهباز خان  ، تیمچه امیر تومان متعلق به دوره صفویه ، زیارتگاه  حمزه عرب ، پنجه علی ،    آثار سد خاکی  جعفر آباد ، تپه نجف آباد ، مقبره آ یت الله  فاضل گروسی و قلعه های تاریخی  بسیار  و  مقابر و امامزاده هایی چون  سید مسیب سید شکر  ، مقبره صاحبه ، گنبد پیر  صالح ، مقبره سید خضر  از جمله اماکن و آثار تاریخی مو جود در شهرستان بیجار  هستند  و جمعا" حدود 60 اثر باستانی و تاریخی  در آ ن شناسایی شده اند .

       رود قزل اوزن از شاخه اصلی سفید رود  از  این  منطقه می گذرد .تلخیص : حمید رضا ترکمندی www.zibaweb.com

     سابقا"  بیجار دارای گردشگاههایی مثل باغ صفا ، سراب ، تخت ، چهار باغ ، بادامستان ، چم حاکمی ، باغچه چال  یارمجه ، چشمه عزیز ، شاهرخ آ باد ، عباس آ باد و...  بوده که اکثرا"  تخریب شده و  فعلا" محدوده  شهر بازی ( باغ صفا ) و اطراف رود خانه  بیانلو و صلوات آ باد ، سراب و تخت  جهت تفریح و گردش  در تابستان  استفاده  می  شود .

      بازارهای بیجار قدیم شامل   افتخار نظام  ، قیصریه سالار  ،قیصریه سید لشکر ، بازار امیر تومان و بازار  بزرگ بیجار بوده است .

 در سال 1375  جمعیت این شهر حدود  47500  نفر  و روستاهای آن  حدود 68000 نفر بوده است که متا سفانه  هر سال نسبت به سال قبل  رشد منفی داشته است و مردم به شهرهای دیگر مهاجرت می کنند .

      صادرات بیجار گروس را در درجه اول  گندم  و جو تشکیل میدهند  کتیرا  و محصولات دامی مثل پشم و پوست و برخی غلات هم از این دسته اند . ماشین آلات کشاورزی ، صنعتی و لوازم خانگی ، پوشاک  و خوار و بار  هم به منطقه  وارد می شود . لازم به ذکر است که بیجار در کشور ایران جزو رده های اول کاشت و برداشت گندم می باشد.

      داروهای گیاهی  بیجار فراوان و دارای  اهمیت است من جمله ازوه ( آویشن)، مرزه ،گل کو ، گل گاو زبان ، بید ، پونه ، بومادران ،  ریواس ، خاکشیر  ، اسفند ، سیسمبر(شاه نسترن) رازیانه ، بابونه ، زبان گنجشک، کنگر ، شنگ و انواع عر قیجات.

      پرندگانی چون کبک ، بلدرچین ، عقاب ، جغد ، شاهین ، قرقی ، نوک قرمز و... در این منطقه زیست میکنند.قمری ، لک لک ،مرغابی ، فاخته ، هما ،  سبز قبا ، هد هد و حواصیل زرد و خاکستری  از پرندگان مهاجر  بیجار به شمار می آ یند و در  مناطق حفاظت شده ، قوچ ، میش ، کل  ، بز و ...  وجود  دارد ، از دیگر پستانداران   نیز می توان از خرس قهوه ای ، گراز ، روباه ، خرگوش ، گرگ ، گربه وحشی ، راسو ، کفتار ، خفاش ، جوجه تیغی و ... اشاره کرد .

       اکثر مردم بیجار به زبان  کردی گروسی و ترکی تکلم  میکنند  و در این ناحیه دو لهجه کردی  از شعبه های  کرمانشاه و لهجه سورانی ( گورانی ) تشخیص داده شده است.

       مراسم  تاسوعا و عاشورا ی بیجار  در ایران کم نظیر است و مردم  در برگزاری آ ن مشارکت فعال دارند  و هر ساله خبر نگاران از کشو رهای خارجی  جهت تهیه گزارش در آ ن شرکت میکنند . مردم منطقه مراسم عید باستانی و ملی نوروز را هم با شکوه برگزار می نمایند.

       در بیجار به برکت گرایشات مذهبی ، ارتکاب جرایم  بسیار پایین بوده و آمار مو ید این مطلب است .

        از مساجد بیجار می توان   مسا جد قا ئم ، جامع بازار ، امیرالمو منین ،سید ا لشهدا ء ،  امام رضا ، فاطمیه ، ابوالفضل ، موسی ابن جعفر ، حضرت محمد ص ، امام حسن ، وحسینیه شهر   را نام برد .

        خیابان   شهدا  ،  توحید ، بلوار  امام ره ، طالقانی ، الماسیه ، مدرس، کمر بندی حلوایی ، کمر بندی بادامستان ( امیر نظام ) ، بلوار سراب ، خیابان ریگ سیاه ، بلوار رحمانی ، خیابان  مرزبان ،  فاضل  ، از خیابانهای بیجار می باشند .

        همچنین  محلات عمده  بیجار  شامل   بادامستان ، تازه آ باد ، ریگ سیاه ، نقاره کوب ، حلوایی ، تخت ، پشت قلعه ،  یارمجه ،  کارمندان ، فر هنگیان ، محمود آباد  ، سراب ، شهرک مهدیه ، شهرک آ فتاب ،  فرحی ، عسگر آ باد ، چشمه عزیز ، باغ صفا و غیره می باشد .

 جوانان منطقه گروس در تواضع و فروتنی نسبت به افرا د بزرگتر از خود و احترام به پدر و مادر  زبانزد می باشند . از خصلتهای عمومی  کردها از جمله مناطق بیجار گروس  ، عنایت زیاد به حفظ  ناموس ، اظهار غیرت ، جوانمردی ، مهمان نوازی ، صداقت و توجه به ضعفا و فقرا می باشد .تلخیص : حمید رضا ترکمندی www.zibaweb.com

        بر خی از  خانواده ها و  ایلا ت  سر شناس بیجار بر اساس مطالب  کتاب سیما ی بیجار گروس  عبارتند  از    ایل   بایندر ،   ترکمندی  ، طایفه  اردلان ،  ایل  کبودوند ،  امیر علا یی ها ، رضایی ها ،  خواجه وند ، دارجی ، حسن تیموری  ،  گاوبازه ای ، مندمی ، شیخ اسماعیلی ، ور مزیار  ، بورکه ای ، الوندی ، حکمت منش ، کا ظمی ، گروسی ، محمد بیگی ، محمدی ، جمشیدی ،  خدادادها ، وکیلی و غیره .

       بیجار  دارای  حوزه علمیه ، دانشگاه پیام نور ، دانشگاه آ زاد ، مرکز آموزش عالی فرهنگیان و ... است . مردمان  شهر و روستاهای  کرانی ( حسن آ باد یاسوکند ) ، بابارشانی ، پیر تاج ، توپ آ غاج ، نجف آ باد ، خسرو آ باد  ، سیاه منصور و ...  همواره جزو  افتخارات گروس بوده و بزرگانی را در دامان پر مهر خود  پر ورده اند

گیا هان دارویی بیجار از شهرت جهانی بر خوردار است اما  شرایط  صادرات آن به خارج از کشور که می توانست باعث درآمدزایی و اشتغال افراد زیادی در این شهرستان باشد ، متا سفانه  هنوز مهیا نشده است

  جهت کسب اطلا عات بیشتر  در مورد بیجار  به کتاب  ارزشمند  " سیمای بیجار گروس و مشاهیر آ ن " تحقیق و تا لیف , محمد علی کوشا  ,انتشارات  دانشگاه کردستان , چاپ اول  بهار 1378 . مراجعه فر مایید


 معرفی کتاب در مورد بیجار

دکتر محمد کامیار استاد فرزانه ایرانی  دانشگاههای میشیگان و فلوریدای آمریکا , افتخار کردستان و بیجار

    شناسنامه کتاب :

کامیار,محمد,1325

    از بام ایران تا سرزمین طوفان / محمد کامیار . _ تهران : شرکت توسعه کتابخانه های ایران , 1380 .

366 ص . : مصور , نقشه , جدول , عکس . __( سری رمان : 11 )( چاپ دوم کتاب بزودی انجام می شود )

 

" من در میان کوههای زاگرس چشم به دنیا گشودم و چون قهرمان اشعار حیدر بابا ی استاد شهریار , افتخار میکنم که: من از ابتدا در آغوش کوهستان

پر ورده شدم و بازها نامم را

در  آغوش کوهستانها بزبان راندند"

"  من هر کجا که باشم , تهران ,همدان, فلوریدا , و یا میشیگان , از دور نگاهم به توست .  بیگانه و آشنا هر که از پای تو می گذرد آهسته به گوشش زمزمه نماو بگو :  استاد پیرم ,      عمری است که غم روی غم می گذرد."

"شهرم پر است از فرشهای زیبا که بافته شده اند به دست دختران کم سن و فقیر و زیر پای ثر وتمندان زجر می کشند . چه بگویم از ابتدایی و دبیرستان و دانشسرای مقدماتی , سال های مشغول  کردن فکر و ذکر و رفتن به ده " ویسمرید " . چه بی غم روزگاری , روزگار من بیشتر در سفرها طی شد .  بادامستان  ( قسمتی از بیجار ) سلام ! چه بی غم روزگاری داشتیم   امید است که همیشه روسپید باشی ... روزگار  راه مرا از تو کج کرد . گلهای بادام بهاریت , خوبند ؟ عزیزانم را به دست تو می سپارم ....  " 

کتاب ارزشمند   از بام ایران تا سر زمین طوفان , اثر  جناب آقای دکتر کامیار , نوشته ای با احساسات پاک و خالصانه یک ایرانی وطن دوست مقیم خارج از کشور است , که در نهایت  نگارش روان , یک اثر  مردم شناسی باارزش برای کردهای منطقه خصوصا بیجار , می باشد .    کمتر کسی جرات می کند چنین کتابی را  صادقانه از خاطرات دور کودی و جوانی خود بنویسد  .... به  هر حال  منتظریم تا چاپ دوم این کتاب با ویرایش  جدید سریع تر به  دست علاقمندان بیجار گروس برسد.

محمد کامیار که هم اکنون  بعنوان استاد ممتاز دانشگاه ایالت فلوریدا ی آمریکا , مشغول به کار است, در سال 1325 هجری شمسی (1946 میلادی) در بیجار  استان کردستان متولد شد . و بعد از اتمام تحصیلات ابتدایی به دانشسرای مقدماتی رفت و در 17 سالگی به استخدام اداره فرهنگ " آموزش و پر ورش "  درآمد و بعد از طی دوره  سربازی ... و ادامه تدریس , به تحصیل   پر داخت و  بعد از رفتن به آمریکا  دو  مدرک   دکترا در  رشته جغرافیا را اخذ و از آن زمان  تا کنون در دانشگاههای مختلف آمریکا تدریس می نماید و از   افراد سر شناس علمی ایرانی در آن کشور به شمار مى آید . ایشان در  نشریات و رسانه های مختلف  آمریکا , آثار زیادی را منتشر کرده اند و نقد های وی از علم جغرافی در آمریکا زبانزد است ...اما  هیچوقت کشور , استان و شهر  خود را فراموش نکرده و با عشق به آن , برای ایرانیان افتخار آفرینی  می کند ... تلخیص : حمید رضا ترکمندی www.zibaweb.com

با امید موفقیت روز افزون وی آدرس ایمیل استاد دکتر محمد کامیار mkamiar@fccj.org

        تلخیص : حمید رضا ترکمندی    1383

معرفی کتاب    در  مورد    بیجار

نام  کتاب  :      فر  هنگ مردم  گروس       مولفین  :    سید   محمود  هاشم  نیا - ملوک ملک محمدی

ناشر  :   مولفین        حروفچینی   :  خانه تبلیغات ارغوان       چاپ   :    قم      - امین           شابک964-360-620 - 1       

نوبت چاپ  :    اول  تابستان    1380  

  بر خی از مطالب این کتاب که حاصل زحمات   دو تن از فرهنگیان بیجار  میباشد ، عبارت است از :  ویژ گیهای طبیعی ، وجه تسمیه بیجار ، کشاورزی و صنعت ،  راهها ، جمعیت و شاخص های جمعیتی ، زبان ، نژاد ، لباس ،  اما کن عمومی ، خیابان ها ، سازمان های دولتی ، عقاید عامیانه ، غذا ها ، تشبیهات ، بازیها ، طب سنتی و داروهای گیاهی با ارزش موجود ،فولکلور و مراسم مذهبی و شادی ، ضرب المثلها ، واردات و صادرات و غیره

 

گزیده ای از مطالب کتاب فر هنگ مردم گروس

 

بیجار بعد از جنگ جهانی اول شهری بود غارت شده و در دومین جنگ جهانی هم مورد تاخت و تاز نیروهای متخاصم قرار گرفت و زیانهای جانی و مالی فراوانی متحمل شد شهر بیجار بنام گروس از زمانهای گذشته دور شهرت داشته این شهرستان بر طبق آمار سال 1364بالغ بر 390 هزار نفر جمعیت داشته ودارای سه بخش و8 دهستان و283 آبادی دارای سکنه می باشد درباره وجه تسمیه بیجار روایت های زیادی از جمله می گویند چون این منطقه زمانی بید زیاد داشته و به آن بیدزار گفته اند که بعدها به بیجار تغییر نام داده است و روایت دیگر اینکه ناصرالدین شاه شبی هنگام عبور از منطقه به درخواست امیر نظام گروسی در بیجار سپری کرده وچون جار چی نداشته است و خواسته دستوراتی را به مردم بگوید اما جارچی در شهر نبوده لذا نام شهر را به بیجار تغییر داده است وغیره .....

محصولات عمده : لبنیات – حبوبات – پشم – پوست – قالی - و شغل مردم این شهرستان بیشتر به کشاورزی – دامداری – و خدمات و فروشندگی مشغولند www.zibaweb.com

آب و هوا و طبیعت – شهر بیجار در دشتی موسوم به دشت بیجار که حوزه ای است محدود به ارتفاعات جنوب دشت و ارتفاعات شمال رودخانه قزل اوزن ارتفاع متوسط دشت در حدود 1750متر از سطح دریا بوده و مساحت برابر  53000 هکتار می باشد و 1920 متر از سطح دریا دارد و به آن بام ایران لقب داده اند بیشترین میزان بارش در فروردین و کمترین آن در تیرماه است :

ناهمواریها : شهرستان بیجار درمیان ناهمواریها ی استقرار یافته که مانند حصاری کوهستانی از سنگهای رسوبی و دگرگونی در اواخر دوران سوم زمین شناسی به صورت نسبتا مستقل درآمده شهر بیجار به دلیل کوهستانی ، دشت کمی دارد و کوههای زیادی دارد که بلند ترین انها قله امافراده ایوب انصار و کوه زرنیخ – سیاه منصور وشاه نشین و.... می باشد

آبها ورودها : تلخیص : حمید رضا ترکمندی www.zibaweb.com

بیجار منطقه ای است دارای سفره های غنی آبهای زیر زمینی که با حفر چا ههای عمیق 130 متری مورد بهره برداری قرار می گیرد و رودهای آن قزل اوزن که شعبه غربی سفید رود را تشکیل می دهد و رود        قم چقای – رود تلوار – رود اوزون دره دیگر رود های این شهر  می باشد

جانوران : زندگی جانوری این منطقه بدلیل وضع طبیعی و پوشش گیاهی آن به ویژه آب از تنوع خاصی برخوردار می باشد قوچ و میش کوهی – خوک – خرس قهوه ای – روباه – خرگوش – جوجه تیغی – مار – انواع ماهیها و پرندگان مانند – کبک – چیل – زرده کوه – بلدرچین – کبوتر و غیره

ویژگی های اقتصادی – واردات و صادرات : واردات شهر عبات است از انواع حبوبات – میموه – سبزیجات  وسایل کشاورزی – مواد غذایی .... و صادرات آن عبارت است از انواع قالی – گلیم – گلیمچه – عسل – پشم  گندم و لبنیات وغیره ......

کشاورزی – اراضی قابل کشت بیجار : 63% کل اراضی بیجار قابل کشت می باشد منطقه بیجار برای کشاورزی دارای استعداد خاصی می باشد اما عوامل همچون 1- کمبود آب 2 – بالا بودن هزینه تولید در امر کشاورزی 3- کوچکی و پراکندگی زمین های زیر کشت 4- استفاده نادرست از کودهای شیمائی و گرانی موجب شده که استفاده درستی از زمینها نشود و در نتیجه بهره لازم از آن زمینها برده نمی شود مهمترین محصولات کشاورزی این شهرستان عبارت اند از 1- گندم و جو – که بیشتر دیمی می باشد                       2  - حبوبات مانند نخود – لوبیا – عدس 3- دانه های روغنی مانند آفتابگردان – گرچک 4 - محصولات صنعتی مانند چغندر قند و توتون 5- محصولات جالیزی وصیفی مانند خیار – خربزه – گوجه فرنگی 6- میوه ها : آلبالو گیلاس  

  7- سبزیجات

دامداری : این منطقه بعد از کشاورزی بیشتر به دامداری متکی می باشد – که در این منطقه پرورش گاو گوسفند و بز رواج دارد که بیشتر از روشهای سنتی استفاده می شود در صورتی که از روش مدرنیزه استفاده شود استعداد فراوانی برای دامداری وجود دارد 

صنایع : در این منطقه صنعت پیشرفت چندانی ندارد زیرا تا کنون کارخانه یا شرکت مهمی در سطح منطقه احداث نگردیده است . از این رو فعالیت های صنعتی راکد مانده است ولی خوشبختانه در دو سه سال اخیر کارخانه سیمان کردستان و شرکت گج خوشمقام واقع در شمال شرقی این شهرستان احداث و شروع به فعالیت نموده اند و تعدادی زیادی از کارگران ساده و فنی و دیپلمه های منطقه را تحت پوشش خود قرار داده اند . واحدهای صنعتی موجود اکثرا به صورت ابتدیی اداره می شوند و با تمام ظرفیت کار نمی کنند و هیچ وجه جوابگوی احتیاجات مردم منطقه نیستنند . صنایع موجود در این شهرستان عبارت اند از : 1- صنایع فلزی مانند : آهنگری – تراشکاری 2- صنایع ساختمانی مانند : موزاییک سازی – سنک بری 3- صنایع دستی مانند  قالی بافی – جاجیم و گلیم و گلیمچه بافی

مهاجرت : روستانشینان که جهت رفع نیازمندیهای اساسی خود به شهر روی آورده و سکنی گزیده اند . تاثیر قابل ملاحظه ای در تغییر ترکیب جمعیت شهری داشته اند . بدیهی است که این جابجایی از نواحی روستایی به نواحی شهری ، مشکلاتی از قبیل عمران شهری ، برنامه ریزی ، توسعه شهری و مصرف آب و برق را موجب می گردد امید است که در آینده این مسایل حاد حل شود

زبان : با توجه به اینکه مردم این ناحیه با لهجه های کردی ، ترکی و فارسی تکلم می کنند ولی باید گفت گویش کردی مهمترین لهجه مردم این ناحیه است گویش کردی مردم بیجار ، شاخه ای از گویش اردلانی است .

خط : فارسی

نژاد : کردهای بیجار مردمانی هستنند از نژاد آریایی از شاخه های اصلی هند و اروپایی که در چندین هزار سال قبل از میلاد مسیح به اراضی و اماکن کنونی این منطقه آمده اند از نطر لغوی به معنای دامداری و گله داری است و به معنی کَله کوه ( کسانی که در کوه زندگی می کنند و به گله داری اشتغال دارند ) می باشد

مذهب : 70% تشیع 30% درصد تسنن              دین مسلمان

اقلیت های مذهبی : تا قبل از سال 1355 تعداد معدودی یهودی و مسیحی در این شهرستان زندگی      می کردند ولی اکنون زندگی هیچ اقلیتی در این دیار به چشم نمی خورد .

بنا ها و مکانهای تاریخی و آثار باستانی : در این منطقه شهرستان بیجار آثار باستانی  و تاریخی متعددی وجود دارد که عبارت اند از : آثار باستانی موجود ، محدود به تپه ا ی است که در بخش مرکز ی شهر قرار گرفته است و بنای قلای بانگ : قلعه بالا و دارای ارزش تاریخی است این قلعه در اصل قلعه بانو بوده که به مرور زمان به قلعه بالا معروف گردیده است آرامگاه مرحوم شیخ عبدالحسین گروسی که در سال 1324 شمسی وفات یافته آرامگاهش در خیابان 15 خرداد واقع است . بازار قدیمی شهر از دو بخش تشکیل شده است بخش اول تشکل از سقف های گنبدی که در حدود 60 سال عمردارد و بخش دوم که نسبتا جدید    می باشد با فرم شیروانی مسقف گردیده است در داخل این بازار یک باب تیمچه قدیمی وجود دارد و تاریخ احداث آن که بر سر در تیمچه نصب گردیده ، سال 1347 هجری قمری رانشان می دهد . این تیمچه به سبک و شکل زیبایی به صورت گنبد با آجر تزیین شده است و در گذشته با نام تیمچه حاجی شهباز مشهور بوده است . تپه غیبی سور ، قلعه قم چقای یا دره پادشاهان ، این قلعه بسیار دیدنی است زیرا بوسیله تونلی با عمق 40 پله از دل کوه و از سنگ کنده شده به پایین قلعه راه پیدا می کند .

تَپه دِیونه : تپه دیونه در روستای قبا سرخ ، تپه نجف آباد ، قلعه کوه چنگیز قلعه ، بنای سنگی اوج گبند ، آثار سد خاکی قدیمی در جعفر آباد ، قلاقوره یا قلعه گبرها و هفت آسیاب شریف آباد اَله گُزکه از نظر معماری و قدمت تایخی بسیار دیدنی می باشد و نیروی تفکر و خلاقیت هر بیننده ای را به شگفتی وا می دارد .

پل صلوات آباد : تاریخ احداث این پل معلوم نیست اما تاریخ قدمت ان روی دو عدد سنگ که به دیواره آن نصب شده است سال 1315 هجری شمسی را نشان می دهد . این پل دارای نه’دریچه اصلی وهفت دریچه فرعی آبرو می باشد و نمای آن آجر و سنگ است .

محرم یا عاشورای حسینی در بیجار : مردم این شهر در زنده نگه داشتن عاشورای حسینی که 1360سال پیش در دشت کربلا به وقوع پیوسته است بسیار متعصب و متاثرند بهمین جهت به محض مشاهده هلال محرم در آسمان چند علم سیاه ومنقوش را بر پشت بام مساجد و تکایا  می افرازند و طلاق آنها نیز با پارچه های سیاه که اشعار محزون و مذهبی بر آنها نوشته شده ، می پوشانند هم چنین با پارچه های مربع یا مثلث شکل که بر آنها نامهای الله ، محمد ، علی ، حسن ، حسین ، فاطمه ، یا قمر بنی هاشم و یا ابوالفضل نقش بسته است ستونها و طلاق نماهای درون مساجد را می پوشاند . در این ماه بیشتر مردم بپاس شهید شدن امام حسین و یارانش سیاه پوش هستنند و در این مدت خود رااز تمام شادیها بیگانه میدانند و اصولا تمایلی به شادی خویش ندارند به همین مناسبت بیشر مردان ریش نمی زنند و زنان به آرایشگاه نمی روند و حنا نمی گیرند روز تاسوعا و عاشورا از خوردن سیر و پیاز به صورت خام اجتناب         می نمایند زیرا خود را عزادار می دانند روز عاشورا گروهی از مردان پا برهنه هستنند وعده ای آب نمی نوشند بپاس اینکه امام حسین در صحرای کربلا تشنه لب به شهادت رسیده است در همین ایام نذر و نیازهای فراوانی می نمایند از جمله دادن حلیم و طعام به فقرا و نیاز مندان و سر بریدن قربانی در جلو هیئت های    عزا دار و تقسیم گوشت بین خانواده های حاجتمند . عزاداری مانند سینه زنی و زنجیر زنی و غیره است .www.zibaweb.com

زندگی اجتمایی خانواده :

خویشی و زناشویی : زنان و دختران عموما با حجاب و مودب و محترم هستنند . از مردان خودی و آشنا    رو نمی گیرنند و آزادانه صحبت می کنند بیشتر کارهای اجتماعی و دولتی را دوست دارند از جمله شغل مقدس معلمی و می توان تخمین زد که که هفتاد درصد زنان و دختران این شهرستان به شغل معلمی اشتغال دارند با مردان غریبه و غیره آشنا کمتر اتفاق می افتد که صحبت وگفتگو نمایند طلاق زن و شوهر کمتر صورت می گیرد اصولا زنان اعم از کارمند و خانه دار حمایت از شوهر و راحتی و آسایش و آرامش در مسائل اجتماعی و اقتصادی را وظیفه خود می دانند و دوش به دوش مردان کار و تلاش می نمایند تا بتوانند زندگی رضایت بخشی داشته باشند در صورت مرگ یکی از همسران کمتر اتفاق می افتد که دیگری همسری اختیار کند .

پارک ها و گردشگاهها :

پارک ها : این شهرستان دارای چهار پارک به نامهای 15 خرداد ، سوم خرداد ، 22 بهمن ، شاهد و پارک محله ریگ سیاه می باشد و همچنین دارای یک واحد شهربازی است که از سال 1371 مورد بهره برداری قرار گرفته است .

 

گردشگاهها :   

گردشگاهها ی شهر عبارت اند از : بلوار آریا مهر ، که بنام بلوار امام تغییر نام داده ، بلوار انقلاب ، بلوار شهید رحمانی ، بلوار طالقانی ، باغ صفا ، شهر بازی ، پارکها ، چمن پایین ، دوروزنه ، این مکان دارای چشمه ای سرد و تعدادی درخت بید و یونچه زار می باشد که در فاصله 2 کیلومتری جنوب شهر واقع است .

زیارتگاهها :

زیارتگاههای این نواحی عبارتند از : مقبره حمزه عرب ، صاحبه ، پیر صالح ، پنجه علی ، مقبره سید محمد   نی نی و مقبره فاضل گروسی از زیارتگاههای بیجار به شمار می آید .

خصوصیات اخلاقی و چهره :

مردمان این ناحیه بیشترشان دارای چشم ابروی مشکی و قد متوسط می باشند مردمی با ایمان ، دیندار  و خداپرست هستنند و از ارادتمندان خاندان عترت و طهارت اند . گسترده ترین و پرشورترین اجتماعات مردم در مراسم مذهبی به چشم می خورد در قبال دوستی با وفا و خوش نیت و درستکار هستنند در دوستی از جمله : اگر رفیق شفیقی درست پیمان باشد تبعیت می کنند همچنین مردمی تیز هوش ، با استعداد پرکار وسخت کوش و خون گرم و مهمان نوازند سرلوحه سخت کوشی آنها : برو کار میکن مگو چیست کار که سرمایه جاودانی است کار می باشد و شعار مهمان نوازی آنها جمله ( مهمان عزیز خداست ) می باشد در این دیار گدا بندرت یافت می شود به دلیل اینکه اولا عزت نفس بر مردم حاکم است ثانیا گدایی را مایه ننگ و عار و سرشکستگی در جامعه می دانند .تلخیص : حمید رضا ترکمندی    1383

 


مطلب زیر از یک منبع به نقل از یک جهانگرد خارجی علاقمند به فرش ایران که در بیش از حدود 7 دهه پیش از بیجار گذشته  ذکر شده است .

Bijar Carpets

شهر بیجار

شهر بیجار شهر کوچکی است با 7000 نفر جمعیت که در دره زیبا و سرسبزی در 120 میلی شمال غربی همدان واقع شده است . در پشت موستان ها و باغ های میوه که آن را احاطه کرده است یک ردیف تپه های سرخ رنگ دیده می شود که صخره های نوک تیزی به اشکال عجیب از جلگه آن بیرون آمده است :

جاده سمت همدان نا هموار و در فصل تابستان خاک آلود است , ولی ( به عکس جاده ـ سنندج ) در سراسر سال می توان آن را به وسیله اتومبیل طی کرد . در 60 میلی همدان مسافر بهدهکده ای نیمه بایر می رسد که زمین آن را کاریز های عمیق و بستر خشک رودخانه ها قطع کرده است . مقابل وی در افق قله مرتفع عظیمی دیده می شود که به قدری موزون و بهاصطلاح تراز است که گویی آن رابا خط کش رسم کرده اند . مسافر در پایان یک روز سفر خسته کننده و خاک آلود به قله این کوه می رسد . حال وقتی که به عقب بنگرد ( اگر بتواند ) در پنجاه میلی خود جلگه ای غبار آلود و شیری رنگ مشاهده خواهد کرد .

در قرن پانزدهم , بیجار روستایی بیش نبود و گفته می شود که به شاه اسماعیل نخستین پادشاه دودمان صفویه تعلق داشت . در حدود یک قرن قبل ساکنان آن تا اندازه ای متمکن شدند که توانستند مالک زمین و خانه های خود شوند . این تمکن در ایران علامت آزادی به شمار می رود . بیجار به یک شهر تبدیل یافت , ولی موقع جغرافیایی آن طوری نبود که به صورت مرکز بازرگانی در آید . بلکه تنها بازاری شد برای فروش فراورده های کشاورزی و اهمیت چندانی پیدا نکرد .تلخیص : حمید رضا ترکمندی www.zibaweb.com

در بین کلیه شهر های مغرب ایران که در طی جنگ جهانی اول به اشغال قوای بیگانه در آمد به بیجار بیش از همه لطمه وارد آمد . ابتدا نیروی روسیه این شهر را اشغال کرد . اینها تا می توانستند غلات و حبوبات آنها را تصاحب کردند , ولی از این گذشته رفتارشان با ساکنین این شهر دوستانه بود . مردم که هرگز نمی پنداشتند که نیروی روسیه بیجار را ترک خواهد کرد  کوشیدند خود را هر چه بیشتر با وضع جدید وفق دهند , ولی روس ها در آنجا نماندند و در مقابل فشار نیروی ترکیه عقب نشینی کردند و ترک ها شهر راگرفتند و مردم نگوت بخت را به اتهام همکاری با روس ها مجازات کردند . ترک ها اندک مواد غذایی و غلاتی را که برای مردم باقی مانده بود از دستشان در آوردند و از تیر سقف خانه ها برای تهیه آتش استفاده کردند . وحشت سراسر بیجار را فرا گرفت .

خشکسالی 1918 این مصیبت را تکمیل کرد . مدت چندین ماه روزی 200 نفر دراین ناحیه به هلاکت می رسیدند . وضع بیجار بعد از جنگ بسیار اسفناک بود : شهری بود غارت شده که ده یک جمعیت خود رااز دست داده بود . از آن زمان به بعد هیچ گاه آن طور که باید پیشرفت نکرد و آبادانی پیشین خود را باز نیافت . قبل از سال 1914 شهر آبادی بود با 20000 نفر جمعیت , در حالی که امروز تقریباً روستای بزرگی به شمار  می رود .

بافته های کردستان : سنه, بیجار و قالیچه های عشایر

قالی بیجار

 

ناحیه قالی بافی بیجار مشتمل است بر شهر بیجار و 40 روستایی که در شعاع 30 میلی آن قرار گرفته است .

در نخستین سال های بین دو جنگ جهانی بهندرت قالی در این ناحیه بافته می شد . سپس در اواسط قرن بیستم این صنعت به تدریج احیاء شد تادر سال 1938 که در حدود 1000 دستگاه بافندگی دراین ناحیه مشغول کار بود و فراورده سالانه آن به هزار تخته می رسید .

سپس جنگ جهانی دوم آغاز شد . سانحه جنگ در اغلب مراکز قالیبافی اثر زیانبخش نداشت زیرا تقاضا برای فراورده در پایتخت رو به افزایش بود . متاسفانه بیجار از این تقاضا سودی نبرد چه قالی های سنگین و زمخت و درشت بافت آن مورد پسند تازه به دوران رسیده های پایتخت واقع نمی شد . بار دیگر میزان قالی بافی در بیجار به مقدار زیادی تنزل یافت .

در سال 1948 هنگامی که از همدان به بیجار رفتم انتظار داشتم ( با وجود مصابئی که بر این شهر وارد آمده بود ) علائمی از آغاز فعالیت مجدد در این زمینه مشاهده نمایم . مثلاً در بیجار و روستا های اطراف آن دستگاه های بافندگی که به کار اشتغال دارند نظر مرا جلب کند ولی مایوس شدم , چه درتمام شهر فقط یک تخته قالی بر دار دیدم . وضع روستا ها نیز بهتر از شهر نبود . کل میزان فراورده این ناحیه نیز به زحمت به 20 تخته در ماه می رسید .

با همان مسئله ای که در شهر سنندج برخورد کرده بودم در شهر بیجار نیز برخورد کردم و آن این بود که چرا قالیبافان شرق کردستان سنت دیرین خود, یعنی بافتن قالیچه های کوچک عشایری را , رها کرده و در شهر بیجار و روستا های اطراف آن به تهیه قالیهایی مشغول شده اند که از لحاظ بافت منحصر به فرد است .

از بین پاسخ های گوناگون و جالبی که در مقابل تحقیقات و بازجوئی های خود شنیدم این فرضیه مناسبتر از همه بود و به نظر می آمد که پاسخ صحیح همین باشد :

در قرن گذشته روسا و خوانین مشرق کردستان کرد نبودند بلکه ترک بودند , به طوری که عده ای از آنها تا امروز نیز ترک هستند . اغلب قبایل ترک به عکس اکثر قبایل ایرانی قالی های خود را مثل قالیهای بیجار دو پوده می بافند . در بین این قبایل ترک ناحیه هریس و تبریز , قشقائیها فارس و بعضی از ایالات افشار را در کرمان می توان نام برد . احتمال بسیار دارد که خوانین ترک شرق کردستان ( شاید عده ای از افراد خاندان افشار که هنوز در شمال بیجار مالک چندین روستا هستند و از لحاظ تاریخی با افشار های کرمان مربوطند , به صفحه 242 مراجعه شود ). برای قصور خود به قالیهای بزرگ و محکم نیاز داشتند , حال چگونه می توانستند چنین فرش هایی تهیه کنند ؟

بدیهی است : دستور دادند آنها را به همان شیوه عشایری و با با همان گره ترکی و دو پوده پشمی تهیه کنند . یعنی به همان شیوه ای که قالی یوشاک تا به امروز بافته می شود . در واقع قالی بیجار می تواند یکی از خویشاوندان دور قالی یوشاک ترکیه باشد . چنانچه این فرضیه درست باشد بقیه نیز درست خواهد بود , بهاین معنی ککه چون پشم ( به عکی نخ ) ماده ای است که حالت ارتجاعی دارد برای به دست آوردن فرشی که مثلاً در هر اینچ 12×12 گره داشته باشد پود های پشمی را باید با شدت کوبید که در تنیجه قالی های خشن و فشرده به دست می آید , یعنی همان ویژگی هایی که در قالی بیجار دیده می شود .تلخیص : حمید رضا ترکمندی www.zibaweb.com

شانه زدن پود های پشمی کار دشواری بود, بدین جهت قالی بافان بیجار علاوه بر شانه سنگین که از آهن و چوب ساخته شده بود ناگزیر ابزار مخصوص دیگری برای این منظور تهیه کردند و آن شئی شبیه یک پنجه آهنی است که 12 اینچ طول دارد . قالیبافان این پنجه را در فواصل نزدیک محکم روی پود ها می زنند تا در هر اینچ تعداد کافی از ردیف های گره به دست آید که البته کاری خسته کننده ولی در عین حال ضروری است .

قالیبافی در ناحیه بیجار یک حرفه روستایی است . هیچ نوع کارگاه سازمان یافته قالیبافی در شهر و یا روستا های آن یافت نمی شود . دستگاه های بافندگی قدیمی و بدوی است . اغلب تیر های این دستگاه ها خمیده و ناصاف است . علت کجی قالی های بیجار تا حدی همین است . ولی تنها دلیل عدم توازن و تقارن در قالی های بیجار این نیست , بلکه به کاربردن پشم برای تار قالی علت عمده به شمار می رود . چون پشم حالت فنری دارد و کشیدن آن بر دار به طور یکنواخت دشوار است , و چنانچه کشش تارها یکنواخت نباشد قالی کج از آب در می آید .

بنابر مطالبی که ذکر شد هنگامی که شنیدم قالیبافان بیجار برای تار به جای پشم از نخ استفاده می کنند خوشوقت شدم . چه برای این منظور نخ خیلی بهتر از پشم است و ضمناً هیچ گونه تغییری در ظاهر ویا در طرز به کار بردن آن نمی دهد . از نخ برای پود تازک نیز استفاده می کنند و این نیز نوعی پیشرفت محسوب می شود . زیرا برای پود ضخیم هنوز پشم به کار می برند, یعنی همان گونه که باید باشد , و اگر در این مورد نیز از نخ استفاده کنند ماهیت و چگونگی قالی بیجار به کلی تغییر خواهد کرد .

در ساختمان و بافت قالی تحولات دیگری نیز پدید آمده است . بیست و پنج سال قبل که برای نخستیم بار از بیجار دیدن کردم ضخامت پود پشمی که به کار می بردند به اندازه یک مداد سربی بود قالیبافان نیرومند باچنگال های 12 اینچی و شانه های سنگین با شدت بر روی آن می کوبیدند و در نتیجه قالی به قدری فشرده و محکم می گردید که آگر آن را تا می کردند بدون شک پود ها ترک بر میداشت . بنابراین اکنون که پود های نازک تری به کار می برند در این زمینه نوعی پیشرفت محسوب می شود . قالی قدیم بیجار بیش از اندازه فشرده بود .

تعداد طرح هایی که در قالی بیجار به کار می رفت همیشه معدود بود و معمولاً از طرح های گردان استفاده می کردند . طراحا حرفهای , که در شهر هایی مثل تبریز و کاشان و مخصوصاً کرمان افراد محترم به شمار می روند . در بیجار وجود ندارند هر چند گاه یکبار , یکی از مردم محل بهخاطر کسب شهرت طرح جدیدی تهیهمی کرد , ولی بدوناستثناء این طرح ها همیشه نامرغوب بود .

سابقاً طرح ها با روستاهای خاصی بستگی و ارتباط داشت و هنگامی کهمثلاً طرحی در یک روستا متدال می شد مردم آن فقط از همان یک طرح استفاده می کردند . برای آشنا ساختن روستائیان با طرح جدید ابتدا قسمتی را که باید تکرار شود بر روی تکه ای قالی به اندازه یک پادری که به آن (( واگیره )) می گفتند می بافتند و آن را در اختیار قالیبافان می گذاشتند تا از آن به عنوان الگو استفاده کند. با ایت روش بازرگانان می توانستند طرح های بهتر را در اندک مدتی رواج دهند . استفاده از روش جدیدتر , یعنی نمایاندن طرح بر روی کاغذ شطرنجی توزیع آن را ساده تر و آسانتر کرده است . با این همه , قالی های معدود و انگشت شماری که در حال حاضر در بیجار تهیه می شود فاقد طرح ها و نقشه های متنوع و مرغوب هستند .

دکتر علی شریعتی


علی شریعتی
Dr Ali Shariati.jpg
تولد ۳ آذر ۱۳۱۲
کاهک، سبزوار، ایران
مرگ ۲۹ خرداد ۱۳۵۶
ساوت‌همپتون، انگلستان
مدفن سوریه، دمشق
لقب‌ها دکتر شریعتی
زمینه فعالیت نویسنده، جامعه‌شناس
مذهب شیعه
همسر پوران شریعت‌رضوی
والدین پدر: محمدتقی شریعتی
گفتاورد
انسان با غرور می‌تازد، با دروغ می‌بازد و با عشق می‌میرد



علی شریعتی با نام اصلی علی مزینانی (۳ آذر ۱۳۱۲ در روستای مزینان از توابع شهرستان سبزوار ، استان خراسان رضوی - ۲۹ خرداد ۱۳۵۶ در لندن) نویسنده، جامعه‌شناس، تاریخ‌شناس[۱] و پژوهشگر دینی اهل ایران است. وی در نزد هواداران به معلم شهید دکتر شریعتی معروف است. شریعتی، محمدرضا حکیمی را به عنوان وصی خود جهت هرگونه دخل و تصرف در آثارش انتخاب می‌نماید.[۲]

تولد و تحصیلات اولیه

علی شریعتی در سوم آذر سال ۱۳۱۲ در روستای کوچک و کویری کاهک از توابع مزینان در نزدیکی سبزوار زاده شد. پدرش محمد تقی شریعتی، موسس کانون نشر حقایق اسلام و مادرش زهرا امینی، زنی روستایی متواضع و حساس بود. پدر پدر بزرگ علی، ملاقربانعلی، معروف به آخوند حکیم، مردی فیلسوف و فقیه بود که در مدارس قدیم بخارا و مشهد و سبزوار تحصیل کرده و از شاگردان برگزیده ملاهادی سبزواری محسوب می‌شد.[۳] شریعتی تحصیلات ابتدایی خود را در دبستان ابن یمین در مشهد در سال ۱۳۱۹ آغاز کرد و به دنبال آن در سال ۱۳۲۵ وارد دبیرستان فردوسی مشهد شد. او پس از اتمام سیکل اول دبیرستان در سن شانزده سالگی؛ با هدف ادامه تحصیل وارد دانشسرای مقدماتی شد.

تحصیلات دانشگاهی

در جریان وقایع ۳۰ تیر سال ۱۳۳۱ اولین بازداشت او رخ داد و این اولین رویارویی او و نظام حکومتی بود. در تاریخ ۲۴ تیر سال ۱۳۳۷ با پوران شریعت‌رضوی همکلاسیش ازدواج کرد. [۴]

شریعتی تحصیلات دانشگاهی خود را در مشهد گذراند و تحصیلات عالی خود را در مقطع دکتری در سال ۱۳۴۱ در فرانسه و در رشته ادبیات ادامه داد. در سال ۱۳۴۳ به ایران برگشت و در مرز دستگیر شد. حکم دستگیری از سوی ساواک بود و متعلق به ۲ سال پیش یعنی در هنگام خروج از ایران که به همان دلیل معلق مانده بود و در عین حال لازم‌الاجرا بود. بعد از بازداشت به زندان قزل‌قلعه در تهران منتقل شد. اوائل شهریور همان سال بعد از آزادی به مشهد برگشت.[۴]

فعالیت‌های سیاسی-انتقادی

او تحت تاثیر سنتهای خانواده‌اش، بویژه افکار نوگرایانه پدرش محمدتقی شریعتی، قرار گرفت. پدربزرگش آخوند حکیم و عموی پدرش عادل نیشابوری از دانشمندان فقه، فلسفه و ادب به‌شمار می‌آمدند. پدرش «کانون نشر حقایق اسلامی» مشهد را بنیان نهاد و از مبتکرین و آغازگران جنبش نوین اسلامی به‌حساب می‌آید.

شریعتی از پیرامون به مرکز مبارزه وارد شد و به شاخه مشهد نهضت مقاومت ملی به رهبری سید محمود طالقانی مهندس مهدی بازرگان و یدالله سحابی پیوست. علی شریعتی یکی از سخنگویان و فعالان آتشین این نهضت علیه سلطه و استثمار غرب در ایران بود. فعالیتهای بیدارگرانه‌اش باعث دستگیری او در سال ۱۳۳۶ و انتقال فوری‌اش به زندان قزل‌قلعه در تهران به مدت هشت ماه شد.

پس از قبول شدن در بورس تحصیلی، علی شریعتی برای مدتی دست از فعالیتهای سیاسی کشید و برای ادامه تحصیلات عالیه به فرانسه رفت. او از این دوران برای مطالعه جدی و نیز فعالیت علنی سیاسی در راه احقاق حقوق بشر و آزادی دموکراتیک در ایران، بهره‌برداری خوبی کرد. وی اندکی پس از رسیدن به پاریس به گروه فعالان ایرانی نظیر ابراهیم یزدی، ابوالحسن بنی‌صدر، صادق قطب‌زاده و مصطفی چمران پیوست و در سال ۱۳۳۸ سازمانی بنام «نهضت آزادی ایران» (بخش خارج از کشور) بنیان گذاشته شد. حدود دو سال بعد شریعتی دو جبهه تحت نامهای جبهه ملی ایران در آمریکا و جبهه ملی ایران در اروپا را تأسیس کرد. در جریان کنگره جبهه ملی در ویس‌بادن (جمهوری آلمان فدرال) در اوت ۱۹۶۲، شریعتی با توجه به قدرت فکری و قلمی‌اش، بعنوان سردبیر روزنامه فارسی‌زبان جدیدالانتشار ایرانی در اروپا یعنی «ایران آزاد» انتخاب شد. اولین شماره این نشریه در ۱۵ نوامبر ۱۹۶۲ منتشر گردید. این نشریه دیدگاه‌های روشنفکران ایرانی خارج و نیز واقعیتهای مبارزات مردم ایران را منعکس می‌کرد.

تقابل شریعتی و روحانیت

شریعتی بارها تاکید کرد که در اسلام بجای روحانی عالم دینی وجود دارد:«من، روحانیت را با علمای اسلامی یکی نمی‌گیرم، بلکه متضاد می‌بینم. در اسلام، ما دستگاهی، طبقه‌ای یا تیپی به نام روحانیت نداریم. این اصطلاح خیلی تازه‌است و مصداق آن هم نوظهور. در اسلام ما عالم داریم در برابر غیر عالم نه روحانی در برابر جسمانی...آقا روحانی است. یعنی مصرفش چیست؟ متفکر اسلامی است؟ نه. عالم اسلامی است؟ نه. سخنران اسلامی است؟ نه. نویسنده یا مترجم اسلامی است؟ نه. پس چیست؟ ایشان یکپارچه نور است، مقدس است. شخصیت دینی است. آبروی دین است»

مهندس بازرگان درباره ریشه‌های اختلاف شریعتی و روحانیت می‌نویسد:«روحانیت در همه ادیان و ادوار به دو دلیل با امثال دکتر شریعتی‌ها ناسازگاری دارد. یکی اینکه تجدد و نوآوری را منافی با اصالت و استحکام دین دانسته، می‌ترسند در مبانی و معتقدات مردم که تا حدود زیادی بر تشریفات و تحجر و سنت‌ها و افکار کهن تکیه دارد، تزلزل حاصل شود و دلیل مهمترشان این است که اصلا نمی‌خواهند هیچ فردی که خارج از صنف و کسوت مقدس است وارد قلمروی واسطگی بین خدا و خلق خدا شود.»

این رویه شریعتی منجر به موضعگیری روحانیون بر علیه او شد. مرتضی انصاری قمی خواستار حبس و اعدام شریعتی شد. او به دولت، مردم و روحانیون هشدار داد: «در یک قرن اخیر، اسلام و تشیع هیچگاه دشمنی خطرناکتر و گستاخ‌تر از علی شریعتی به خود ندیده‌است.» ناصر مکارم شیرازی با چاپ مقاله‌ای در مجله مکتب اسلام و با عنوان «آیا شورا مبنای حکومت اسلامی است؟» نظر شریعتی را نادرست دانسته و استدلال کرده بود که شیعه به انتخاب خلیفه بر اساس رای شور معتقد نیست و خلیفه را منتخب خدا و پیامبر می‌داند. تعدادی از طلاب قم نزد شهاب‌الدین نجفی مرعشی و شریعتمداری مراجعه و اظهار داشته‌اند که دکتر علی شریعتی در یکی از سخنرانی‌هایش در حسینیه ارشاد منکر امام زمان شده و گفته‌است دعای ندبه سند معتبر ندارد و مرعشی گفت من دکتر شریعتی را نمی‌شناسم ولی اگر او چنین حرفی گفته باشد کافر است.

لازم به تذکر است که طرز فکر و برداشت آیت‌الله حاج میرزا خلیل کمره‌ای نسبت به شریعتی با بسیاری از علمای هم عصر وی متفاوت بود. وی در کتاب خود بنام فتاوی صحابی کبیر سلمان فارسی، کتاب «سلمان پاک» اثر مستشرق فرانسوی پروفسور لویی ماسینیون، ترجمه دکتر علی شریعتی را نقد نمود. در سال ۱۳۵۱، میرزا خلیل کمره‌ای نسخه‌ای از کتاب فتاوی صحابی کبیر سلمان فارسی را توسط فرزندش امیرحسین برای شریعتی ارسال داشت و ضمن تشکر از تحقیقات علمی شریعتی درباره تاریخ ادیان و اسلام، از او خواست که به ۱۹ نکته علمی در ترجمه کتاب سلمان پاک مراجعه و آنها را مورد بازنگری و تحقیق بیشتر قرار دهد.

با انتشار این فتاوی رسمی، حسینیه ارشاد در آبان ۱۳۵۱ تعطیل گردید. پس از تعطیلی ارشاد، فتاوی مذهبی علیه ارشاد و شریعتی به شدت گسترش یافت. شریعتی نهایتا به‌دلیل دستگیری پدرش، در تیرماه ۱۳۵۲ خود را تسلیم کرد و زندانی شد. پس از دستگیری وی محمد بهشتی، سید هادی خامنه‌ای و چند نفر از طلاب قم در منزل مرتضی مطهری حضور داشتند که مطهری ضمن انتقاد از شریعتی گفت صرفنظر از افکار نادرست وی و غرور و اشتباهاتش، ضربه جبران ناپذیری بر هماهنگی روحانیت و طبقه تحصیلکرده زد و آنها را نسبت بهم سخت بدبین نمود و احساسات جمعی از جوانان خام را علیه روحانیون برانگیخت. ابوالحسن قزوینی در پاسخ به استفتایی نوشت:«هرچند مدتی است کسالت دارم و قادر بر مطالعه نیستم، ولی نظر به مطالعه اجمالی، کتب مذکور مطابق با مذهب تشیع نمی‌باشد و انکار خاتمیت و انکار ضروری دین اسلام است.» علامه سید محمدحسین طباطبایی در پاسخ به استفتایی نوشت:«اینجانب نوشته‌های دکتر شریعتی را هرگز تصدیق نکرده، نوع مطالب ایشان اشتباه و طبق مدارک دینی‌اسلامی غیرقابل قبول است.» سید کاظم مرعشی هم در پاسخ به استفتایی دیگر خرید و فروش کتب شریعتی را حرام دانست. همچنین سید علی اصفهانی اعلام کرد:«نوشتجات نامبرده مشتمل بر اباطیل گوناگون است»

صدور فتواها علیه شریعتی تا پس از مرگ وی ادامه داشت و در این زمان آیات عظام خویی، مرعشی نجفی، شاهرودی،عبدالله شیرازی، مالک حسینی، علی نمازی و... فتاوی مشابهی علیه شریعتی صادر کردند. در این زمان تلاشهایی هم شد که فتوایی له یا علیه شریعتی از خمینی صادر شود لیکن وی در این‌باره همواره سکوت کرد. محمد یزدی در خاطرات خود از جلسه مدرسین قم پیش از انقلاب برای تصمیم‌گیری درباره شریعتی می‌نویسد: «جلسه مزبور در منزل نوری همدانی تشکیل شده بود و بحث به مرز کفر و ایمان رسیده بود. پس از شور و مشورت، آقایان به این نتیجه رسیدند که اعلام کفر در مورد شریعتی بازتاب خوبی ندارد و در کل به مصلحت اسلام و مسلمین نیست...آقای مصباح یزدی در آن ماجرا قائل به دیدگاه خاصی بودند و بقیه اعضای جامعه در برابر ایشان قرار داشتند.» به این ترتیب بخشی از روحانیون نزدیک به خمینی نیز که بعدها وارد حکومت جمهوری اسلامی شدند، تنها به دلیل مصلحت از اعلام کفر شریعتی خودداری کرده بودند. مرتضی مطهری در نامه‌ای در آستانه انقلاب اسلامی به روح الله خمینی می‌نویسد:[۵]

زندگی مخفیانه

شریعتی از آبان ماه ۱۳۵۱ تا تیر ماه ۱۳۵۲ به زندگی مخفی خود روی آورد. ساواک به دنبال او بود و از تعطیلی حسینیه ارشاد به بعد، متن سخنرانی‌های شریعتی با اسم مستعار به چاپ می‌رسید. در تیر ماه ۱۳۵۲، علی شریعتی در نیمه شب به خانه‌اش مراجعه کرد و دو روز بعد به شهربانی مراجعه کرد و خودش را معرفی کرد. بعد از آن روز به مدت ۱۸ ماه به انفرادی رفت.[۴]

فوت

وی در ۲۹ خرداد ۱۳۵۶ در حالیکه سه هفته از سفرش به انگلستان می‌گذشت، در ساوتهمپتون از دنیا رفت. دلیل رسمی مرگ وی حمله قلبی اعلام شد. شریعتی وصیت کرده بود که وی را در حسینیهٔ ارشاد دفن کنند، ولی در قبرستانی کنار آرامگاه حضرت زینب(س)، خواهر امام حسین (ع) و دختر حضرت علی(ع) در شهر دمشق به خاک سپرده‌شد.

اندیشه‌ها

شریعتی یکی از متفکران مسلمان بود و در عین حال، رویکردی نقادانه نسبت به برخی از باورهای مذهبی داشت. او به‌طور خاص، تشیع صفوی[۶] را مظهر سنت مسخ شده می‌داند و آن را توام با اسارت‌پذیری، خرافه، تقلید و جبرگرایی معرفی می‌کرد.[۷] وی همچنین از نگاه سطحی به مدرنیته نیز انتقاد می‌کرد و معتقد بود که راه پیشرفت و ترقی ملت‌های شرقی، متفاوت از راهی است که غرب پیموده‌است.[۷] البته استفاده آگاهانه از تجربیات مدرنیته در غرب، مورد پذیرش شریعتی قرار داشت.

[ویرایش] آثار

شعر

مهر

 

فریدون چو شد بر جهان کامکار              ندانست جز خویشتن شهریار
به رســم کیان تاج و تخت مهی               بیاراست  با  کاخ  شاهنشهی
به  روز خجسته ســر مهر ماه                به  سر  بر نهاد آن کیانی کلاه
زمانه بی اندوه گشـت از بدی                 گرفتند  هر  کــس ره  بـخردی
دل  از  داوری هـا بپرداخـتـنـد                به آیین، یکی، جشن نو ساختند
نـشـسـتـنـد  فرزانگان،  شادکام               گـرفتند هـر یک ز یاقوت، جام
می روشن و چهره ی شاه نـَو                جهان  نو  ز  داد از سر ِماه نـَو
بـفـرمـود  تا  آتش  افـروخـتـنـد               همه  عنبر  و  زعفران سوختند
پـرسـتـیـدن مهرگان دیـن اوسـت              تن آسانی  و خوردن آیین اوست
کنون  یادگارست  از و ماه مهر            به کوش و به رنج ایچ منمای چهر

 

 

 

زندگی نامه حافظ



تصویر


زندگی نامه


حافظ شیرازی، شمس الدین محمد

(سال و محل تولد: 726 هـ.ق- شیراز ، سال و محل وفات: 791 هـ.ق- شیراز)

شمس الدین محمد حافظ ملقب به خواجه حافظ شیرازی و مشهور به لسان الغیب از مشهورترین شعرای تاریخ ایران زمین است که تا نام ایران زنده و پا برجاست نام وی نیز جاودان خواهد بود.

با وجود شهرت والای این شاعران گران مایه در خصوص دوران زندگی حافظ بویژه زمان به دنیا آمدن او اطلاعات دقیقی در دست نیست ولی در حدود سال 726 ه.ق در شهر شیراز به دنیا آمد است.

اطلاعات چندانی از خانواده و اجداد خواجه حافظ در دست نیست و ظاهراً پدرش بهاء الدین نام داشته و در دوره سلطنت اتابکان فارس از اصفهان به شیراز مهاجرت کرده است. شمس الدین از دوران طفولیت به مکتب و مدرسه روی آوردو آموخت سپری نمودن علوم و معلومات معمول زمان خویش به محضر علما و فضلای زادگاهش شتافت و از این بزرگان بویژه قوام الدین عبدا... بهره ها گرفت.

خواجه در دوران جوانی بر تمام علوم مذهبی و ادبی روزگار خود تسلط یافت.

او هنوز دهه بیست زندگی خود را سپری ننموده بود که به یکی از مشاهیر علم و ادب دیار خود تبدل شد. وی در این دوره علاوه بر اندوخته عمیق علمی و ادبی خود قرآن را نیز کامل از حفظ داشت و از این روی تخلص حافظ بر خود نهاد.

دوران جوانی حافظ مصادف بود با افول سلسله محلی اتابکان فارس و این ایالات مهم به تصرف خاندان اینجو در آمده بود. حافظ که در همان دوره به شهرت والایی دست یافته بود مورد توجه و امرای اینجو قرار گرفت و پس از راه یافتن به دربار آنان به مقامی بزرگ نزد شاه شیخ جمال الدین ابواسحاق حاکم فارس دست یافت.

دوره حکومت شاه ابواسحاق اینجو توأم با عدالت و انصاف بود و این امیر دانشمند و ادب دوست در دوره حکمرانی خود که از سال 742 تا 754 ه.ق بطول انجامید در عمرانی و آبادانی فارس و آسایش و امنیت مردم این ایالت بویژه شیراز کوشید.

حافظ از لطف امیرابواسحاق بهره مند بود و در اشعار خود با ستودن وی در القابی همچون (جمال چهره اسلام) و (سپهر علم وحیاء) حق شناسی خود را نسبت به این امیر نیکوکار بیان داشت.

پس از این دوره صلح و صفا امیر مبارزه الدین مؤسس سلسله آل مظفر در سال 754 ه.ق بر امیر اسحاق چیره گشت و پس از آنکه او را در میدان شهر شیراز به قتل رساند حکومتی مبتنی بر ظلم و ستم و سخت گیری را در سراسر ایالت فارس حکمفرما ساخت.

امیر مبارز الدین شاهی تند خوی و متعصب و ستمگر بود.حافظ در غزلی به این موضوع چنین اشاره می کند:

راستی خاتم فیروزه بو اسحاقی ----- خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود
دیدی آن قهقهه کبک خرامان حافظ ----- که زسر پنجه شاهین قضا غافل بود

لازم به ذکر است حافظ در معدود مدایحی که گفته است نه تنها متانت خود را از دست نداده است بلکه همچون سعدی ممدوحان خود را پند داده و کیفر دهر و ناپایداری این دنیا و لزوم رعایت انصاف و عدالت را به آنان گوشزد کرده است.

اقدامات امیر مبارزالدین با مخالفت و نارضایتی حافظ مواجه گشت و وی با تاختن بر اینگونه اعمال آن را ریاکارانه و ناشی از خشک اندیشی و تعصب مذهبی قشری امیر مبارز الدین دانست.

سلطنت امیر مبارز الدین مدت زیادی به طول نیانجامید و در سال 759 ه.ق دو تن از پسران او شاه محمود و شاه شجاع که از خشونت بسیار امیر به تنگ آمده بودند توطئه ای فراهم آورده و پدر را از حکومت خلع کردند. این دو امیر نیز به نوبه خود احترام فراوانی به حافظ می گذاشتند و از آنجا که بهره ای نیز از ادبیات و علوم داشتند شاعر بلند آوازه دیار خویش را مورد حمایت خاص خود قرار دادند.



تصویر
اواخر زندگی شاعر بلند آوازه ایران همزمان بود با حمله امیر تیمور و این پادشاه بیرحم و خونریز پس از جنایات و خونریزی های فراوانی که در اصفهان انجام داد و از هفتاد هزار سر بریده مردم آن دیار چند مناره ساخت روبه سوی شیراز نهاد.

مرگ حافظ احتمالاً در سال 971 ه.ق روی داده است و حافظ در گلگشت مصلی که منطقه ای زیبا و با صفا بود و حافظ علاقه زیادی به آن داشت به خاک سپرده شد و از آن پس آن محل به حافظیه مشهور گشت.

نقل شده است که در هنگام تشییع جنازه خواجه شیراز گروهی از متعصبان که اشعار شاعر و اشارات او به می و مطرب و ساقی را گواهی بر شرک و کفروی می دانستند مانع دفن حکیم به آیین مسلمانان شدند.

در مشاجره ای که بین دوستداران شاعر و مخالفان او در گرفت سرانجام قرار بر آن شد تا تفألی به دیوان خواجه زده و داوری را به اشعار او واگذارند. پس از باز کردن دیوان اشعار این بیت شاهد آمد:

قدیم دریغ مدار از جنازه حافظ ----- که گرچه غرق گناه است می رود به بهشت

حافظ بیشتر عمر خود را در شیراز گذراند و بر خلاف سعدی به جز یک سفر کوتاه به یزد و یک مسافرت نیمه تمام به بندر هرمز همواره در شیراز بود.

وی در دوران زندگی خود به شهرت عظیمی در سر تا سر ایران دست یافت و اشعار او به مناطقی دور دست همچون هند نیز راه یافت.

نقل شده است که وی مورد احترام فراوان سلاطین آل جلایر و پادشاهان بهمنی دکن هندوستان قرار داشت و پادشاهان زیادی او را به پایتخت های خود دعوت کردند. حافظ تنها دعوت محمود شاه بهمنی را پذیرفت و عازم آن سرزمین شد ولی چون به بندر هرمز رسید و سوار کشتی شد طوفانی در گرفت و خواجه که در خشکی، آشوب و طوفان حوادث گوناگونی را دیده بود نخواست خود را گرفتار آشوب دریا نیز بسازد از این رو از مسافرت شد.

شهرت اصلی حافظ و رمز پویایی جاودانه آوازه او به سبب غزلسرایی و سرایش غزل های بسیار زیباست.

ویژگی های شعر حافظ


برخی از مهم ترین ابعاد هنری در شعر حافظ عبارتند از:

1- رمز پردازی و حضور سمبولیسم غنی

رمز پردازی و حضور سمبولیسم شعر حافظ را خانه راز کرده است و بدان وجوه گوناگون بخشیده است. شعر وی بیش از هر چیز به آینه ای می ماند که صورت مخاطبانش را در خود می نمایاند، و این موضوع به دلیل حضور سرشار نمادها و سمبول هایی است که حافظ در اشعارش آفریده است و یا به سمبولهای موجود در سنت شعر فارسی روحی حافظانه دمیده است.
چنان که در بیت زیر "شب تاریک" و "گرداب هایل" و . . . را می توان به وجوه گوناگون عرفانی، اجتماعی و شخصی تفسیر و تأویل کرد:
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل
کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها


2-رعایت دقیق و ظریف تناسبات هنری در فضای کلی ادبیات

این تناسبات که در لفظ قدما (البته در معنایی محدودتر) "مراعات النظیر" نامیده می شد، در شعر حافظ از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است.

به روابط حاکم بر اجزاء این ادبیات دقت کنید:

ز شوق نرگس مست بلند بالایی
چو لاله با قدح افتاده بر لب جویم
شدم فسانه به سرگشتگی که ابروی دوست
کشیده در خم چوگان خویش، چون گویم


3-لحن مناسب و شور افکن شاعر در آغاز شعرها

ادبیات شروع هر غزل قابل تأمل و درنگ است. به اقتضای موضوع و مضمون، شاعر بزرگ لحنی خاص را برای شروع غزلهای خود در نظر می گیرد، این لحنها گاه حماسی و شورآفرین است و گاه رندانه و طنزآمیز و زمانی نیز حسرتبار و اندوهگین.

بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم
فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو در اندازیم

***

من و انکار شراب این چه حکابت باشد
غالباً این قدرم عقل و کفایت باشد

***

ما آزموده ایم در این شهر بخت خویش
باید برون کشید از این ورطه رخت خویش

4- طنز

زبان رندانه شعر حافظ به طنز تکیه کرده است. طنز ظرفیت بیانی شعر او را تا سر حد امکان گسترش داده و بدان شور و حیاتی عمیق بخشیده است. حافظ به مدد طنز، به بیان ناگفته ها در عین ظرافت و گزندگی پرداخته و نوش و نیش را در کنار هم گرد آورده است.
پادشاه و محتسب و زاهد ریاکار، و حتی خود شاعر در آماج طعن و طنز شعرهای او هستند:

فقیه مدرسه دی مست بود و فتوا داد
که می حرام، ولی به ز مال او قافست

باده با محتسب شهر ننوشی زنهار
بخورد باده ات و سنگ به جام اندازد


5- ایهام و ابهام

شعر حافظ، شعر ایهام و ابهام است، ابهام شعر حافظ لذت بخش و رازناک است.
نقش موثر ایهام در شعر حافظ را می توان از چند نظر تفسیر کرد:
اول، آن که حافظ به اقتضای هنرمندی و شاعریش می کوشیده است تا شعر خود را به ناب ترین حالت ممکن صورت بخشد و از آنجا که ابهام جزء لاینفک شعر ناب محسوب می شود، حافظ از بیشترین سود و بهره را از آن برده است.
دوم آن که زمان پرفتنه حافظ، از ظاهر معترض زبانی خاص طلب می کرد؛ زبانی که قابل تفسیر به مواضع مختلف باشد و شاعر با رویکردی که به ایهام و سمبول و طنز داشت، توانست چنین زبان شگفت انگیزی را ابداع کند؛ زبانی که هم قابلیت بیان ناگفته ها را داشت و هم سراینده اش را از فتنه های زمان در امان می داشت.

سوم آن که در سنن عرفانی آشکار کردن اسرار ناپسند شمرده می شود و شاعر و عارف متفکر، مجبور به آموختن زبان رمز است و راز آموزی عارفانه زبانی خاص دارد. از آن جا که حافظ شاعری با تعلقات عمیق عرفانی است، بی ربط نیست که از ایهام به عالیترین شکلش بهره بگیرد:

دی می شد و گفتم صنما عهد به جای آر
گفتا غلطی خواجه، در این عهد وفا نیست


ایهام در کلمه "عهد" به معنای "زمانه" و "پیمان"

دل دادمش به مژده و خجلت همی برم
زبن نقد قلب خویش که کردم نثار دوست


ایهام در ترکیب "نقد قلب" به معنای "نقد دل" و "سکه قلابی"

عمرتان باد و مرادهای ساقیان بزم جم
گر چه جام ما نشد پر می به دوران شما


ایهام در کلمه "دوران" به معنای "عهد و دوره" و "دورگردانی ساغر"

تفکر حافظ عمیق و زنده پویا و ریشه دار و در خروشی حماسی است. شعر حافظ بیت الغزل معرفت است.

جهان بینی حافظ


از مهمترین وجوه تفکر حافظ را می توان به موارد زیر اشاره کرد:

1- نظام هستی در اندیشه حافظ همچون دیگر متفکران عارف، نظام احسن است، در این نظام گل و خار در کنار هم معنای وجودی می یابند.

حافظ از باد خزان در چمن دهر مرنج

فکر معقول بفرما، گل بی خار کجاست؟

من اگر خارم اگر گل، چمن آرایی هست
که از آن دست که او می کشدم می رویم

2- عشق جان و حقیقت هستی است و در دریای پرموج و خونفشان عشق جز جان سپردن چاره ای نیست.

در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد


عقل می خواست کز آن شعله چراغ افروزد
دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد


3- تسلیم و رضا و توکل ابعاد دیگری از اندیشه و جهان بینی حافظ را تشکیل می دهد.

آنچه او ریخت به پیمانه ما نوشیدیم
اگر از خمر بهشت است و اگر باده مست


تکیه بر تقوی و دانش در طریقت کافریست
راهرو گر صد هنر داد توکل بایدش


4- فرزند زمان خود بودن، نوشیدن جان حیات در لحظه، درک و دریافت حالات و آنات حقیقی زندگی

به مأمنی رو و فرصت شمر طریقه عمر
که در کمینگه عمرند قاطعان طریق


فرصت شما و صحبت کز این دو راهه منزل
چون بگذریم دیگر نتوان بهم رسیدن


5- انتظار و طلب موعود،

انتظار رسیدن به فضایی آرمانی از مفاهیم عمیقی است که در سراسر دیوان حافظ به صورت آشکار و پنهان وجود دارد، حافظ گاه به زبان رمز و سمبول و گاه به استعاره و کنایه در طلب موعود آرمانی است. اصلاح و اعتراض، شعر حافظ را سرشار از خواسته ها و نیازهای متعالی بشر کرده است:



تصویر
مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید
که از انفاس خوشش بوی کسی می آید


***

ای پادشه خوبان، داد از غم تنهایی
دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی


***

یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور


***

رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند
چنان نماند و چنین نیز هم نخواهد ماند

موسم دل نگرانی ها


چشم به لحظه های فریاد دوخته ام

در این گوشه ها که شِکوه های باران زا

ترکیبی از سنگ و آهن را نثار

نگاه های خونینم می کنند

براستی بر کدامین بلندی باید بایستم؟

براستی من کجای این فضای دلگزا می رقصم؟

درون بشکه هایی از واژگان شرم آلود؟

هزاران چرخ از ارابه های واژه کش

غلطیده اند

که مرا در شب آسایش خیال

به نشانی قصر کشتی سازان راستی ها ببرند

اما سفر از همان بدو دلشوره ها

آغاز نخستین اشک را جشن گرفته است

گریزی نیست با خشک سالی موسم دلنگرانی ها

بر سیلاب هزارمین اشک همسفر خواهم بود

تا هجوم آوارگی های همنشینی با فرمانروایان راستی را ستایش کنم